حمل انبانهای طعام برای مستمندان وقتی که امام حسین(ع) به شهادت رسید و بدنش عریان شد، حاضران (شاید در روز دفن) در پشت او خراشهای کهنهای دیدند، از امام سجّاد(ع) پرسیدند: «این خراشها از چیست؟» فرمود:
«هَذَا مِمَّا كَانَ يَنْقُلُ اَلْجِرَابَ عَلَى ظَهْرِهِ إِلَى مَنَازِلَ اَلْأَرَامِلِ وَ اَلْيَتَامَى وَ اَلْمَسَاكِينَ.»
«این خراشها بر اثر حمل انبانهای طعام است که آن حضرت آنها را بر پشت میگرفت و به خانههای بیوهزنان، یتیمان و تهیدستان میبرد.»[11]
نگاهی به عبادت امام حسین(ع) امام حسین(ع) بسیار در یاد خدا بود و خوف شديد از خدا داشت، شخصی از آن حضرت پرسید: «چقدر خوف تو از خدا، بسیار است؟!» امام حسین(ع) در پاسخ فرمود:
«لاَ يَأْمَنُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلَّا مَنْ خَافَ اَللَّهُ فِي اَلدُّنْيَا.»
«در روز قیامت، ایمن نشود مگر آن کس که در دنیا از خدا بترسد.»
و امام حسین(ع) ۲۵ بار پیاده از مدینه به مکّه برای انجام مراسم حج رفت.[12]
از امام سجّاد(ع) سؤال شد؛ چرا پدرت حسین(ع) فرزندان اندک دارد؟ در پاسخ فرمود: «عجبا! چگونه کسی که در شبانه روز هزار رکعت نماز میخواند فرزنددار شود؟!» (یعنی فراغت برای آمیزش داشته باشد.)[13]
انس بن مالک میگوید: حسین(ع) را در مکّه دیدم، کنار قبر حضرت خدیجه (س) رفت و گریه کرد، مرا دید و فرمود: «از من دور شو.» من از آنجا رفتم، ولی در همان نزدیکی خود را مخفی نمودم، دیدم به نماز ایستاد و نمازش بسیار طول کشید، سپس به مناجات با خدا پرداخت.
آنگاه اَنَس، اشعار و مناجات او را نقل میکند که دو شعر آغاز آن این است:
يَا رَبِّ يَا رَبِّ أَنْتَ مَوْلاَهُ/ فَارْحَمْ عُبَيْداً إِلَيْكَ مَلْجَاهُ
يَا ذَا اَلْمَعَالِي عَلَيْكَ مُعْتَمَدِي/ طُوبَى لِمَنْ كُنْتَ أَنْتَ مَوْلاَهُ
«ای خدا! و ای پروردگاری که تو مولايش هستی! بنده کوچکت را که به تو پناه آورده، مشمول رحمتت کن.
ای خدایی که صاحب همه بزرگیها هستی! توکّل من بر تو است، خوشا به حال کسی که تو مولای او میباشی.»[14]
* * *
امام حسین(ع) در روز تاسوعا به برادرش حضرت عباس(ع) فرمود: «به دشمن بگو امشب به ما مهلت دهد تا به نماز و مناجات با خدا و تلاوت قرآن بپردازیم:
«فَهُوَ يَعْلَمُ أَنِّي كُنْتُ أُحِبُّ اَلصَّلاَةَ لَهُ، وَ تِلاَوَةَ كِتَابِهِ، وَ كَثْرَةَ اَلدُّعَاءِ وَ اَلاِسْتِغْفَارِ.»
«خدا میداند که من نماز برای او، و تلاوت آیات قرآن او و دعا کردن بسیار و استغفار را دوست دارم.»[15]
شب عاشورا، آن چنان حسين(ع) و یارانش مشغول مناجات و دعا بودند که محدّثان مینویسند:
«وَ لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ اَلنَّحْلِ، مَا بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ.»
«آنها زمزمهای مانند زمزمه زنبور عسل داشتند، بعضی در حال رکوع و بعضی در سجده و بعضی دیگر در حال قيام و قعود بودند.»
آوای ملکوتی آنها باعث شد که سی و دو نفر از دشمنان تحت تأثیر قرار گرفته و به سپاه امام حسین(ع) پیوستند.[16]
و آخرین سخنان امام حسین(ع) در لحظات شهادت زمزمهای از مناجات با خدا بود، که عرض میکرد:
«صَبْراً عَلى قَضائِكَ يا رَبِّ لا إِلهَ سِواكَ، يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ، مالِىَ رَبٌّ سِواكَ، وَ لا مَعْبُودٌ غَيْرُكَ، صَبْراً عَلى حُكْمِكَ يا غِياثَ مَنْ لا غِياثَ لَهُ.»
«در برابر قضای تو صبر میکنم، ای پروردگارم! معبودی جز تو نیست، ای پناه پناهآورندگان! برای من پروردگار و معبودی جز تو نیست، در برابر مقدّرات تو استقامت مینمایم، ای پناه کسی که پناه ندارد.»[17]
دور افکندن نامه ابن زیاد هنگامی که امام حسین(ع) و یارانش به کربلا وارد شدند، این خبر به عبیدالله بن زیاد استاندار عراق رسید، ابن زیاد برای امام حسین(ع) چنین نامه نوشت:
«ای حسین! به من خبر رسیده که به کربلا وارد شدهای، یزید بن معاویه برای من نوشته که بر بستر نرم نخوابم و آرام نگیرم و غذای سیر نخورم تا تو را (با کشتنت) به خدای خبير ملحق سازم، یا آن که تسلیم حکم من و حكم يزيد شوى. والسّلام.»
هنگامی که این نامه توسط پیک ابن زیاد، به امام حسین(ع) رسید، امام(ع) آن را خواند و هماندم آن را به دور افکند و به پیک ابن زیاد فرمود:
«مَا لَهُ عِنْدِي جَوَابٌ.»
«این نامه در نزد من، پاسخ ندارد.»
پیک ابن زیاد، از کربلا به کوفه بازگشت و نزد ابن زیاد رفت و ماجرای بیاعتنایی امام حسین(ع) به نامه را گزارش داد. ابن زیاد از این گزارش، بسیار خشمگین شد و به جمعآوری مردم و تشکیل سپاه، برای حرکت به سوی کربلا، به خاطر جنگیدن با امام حسین(ع) پرداخت...[18]
ردّ هدایای طاغوت پس از آن که معاویه بر اوضاع مسلّط شد و زمام حکومت را به دست گرفت، در یکی از سفرهای خود از شام به حجاز، مقدار زیادی لباسهای نو و زیبا، همراه کیسههای فراوان از درهم و دینار برای امام حسین(ع) به عنوان هدیه فرستاد. (با توجّه به این که معاویه میخواست با چنین برنامهای، حسین(ع) را به سوی خود جذب کند و به اصطلاح حقالسّکوت به او بدهد) ولی امام حسین(ع) با کمال قاطعیّت، آن هدایا را رد کرد و هیچ یک از آنها را نپذیرفت.[19]
حفظ آبروی فقیر فقیری از انصار (مسلمین مدینه) برای تقاضای کمک، نزد امام حسین(ع) آمد. امام حسین(ع) قبل از آن که او سخن بگوید، به او فرمود: «ای برادر انصاری چهره خود را از ذلّت تقاضا کردن حفظ کن و تقاضای خود را در صفحهای بنویس، من به خواست خدا آنچه را که مایه شادمانی تو است به تو خواهم داد.»
او در کاغذی نوشت: «فلان کس پانصد دینار از من طلب دارد و اصرار میکند که آن را بپردازم، با او صحبت کن که مرا تا هنگام تمكّن، مهلت دهد.»
امام حسین(ع) آن کاغذ را خواند و سپس به خانه خود رفت و کیسهای محتوی هزار دینار آورد و به او داد و فرمود: «پانصد دینار از این مقدار را به طلبکار خود بده و بقیه را در سایر نیازمندیهای خود مصرف کن و هیچگاه حاجت خود را جز نزد یکی از سه شخص نبر؛ دیندار، یا جوانمرد و یا انسان باشخصیّت، امّا دیندار، دینش او را حفظ میکند، امّا جوانمرد به خاطر جوانمردیاش حیا میکند و امّا انسان باشخصیّت، آبروی تو را حفظ میکند و میداند که تو دوست نداری آبرویت ریخته شود.»[20]
پاسخ حسین(ع) به پرسشهای علی(ع) روزی علی(ع) پرسشهای زیر را از فرزندش حسين(ع) پرسید:
۱- پسرم! شخصیّت و آقایی با چه چیز به دست میآید؟
حسین(ع): «نیکی کردن به خانواده و خویشاوندان و تحمّل در برابر حوادث سخت.»
۲- «غنا و بینیازی چیست؟»
حسین(ع): «کم کردن آرزوها و خشنودی به رضا و مقدّرات خدا.»
۳- «فقر چیست؟»
حسین(ع): «طمع ورزیدن و نا امیدی از موفقیت.»
۴- «پستی چیست؟»
حسین(ع): «پستی انسان در این است که هر چیز را برای خود بخواهد و فریفته لذّتها و شادیها گردد.»
۵- «زشتی در چیست؟»
حسین(ع): «در این که کسی با رهبرش (رهبر حق) دشمنی ورزد»
آنگاه علی(ع) به یکی از یارانش به نام «حارث اعور» فرمود: «این سخنان حکمت آمیز را به فرزندانت بیاموز، زیرا این سخنان، عقل را زیاد و اندیشه را استوار میسازد.»[21]
پاسخهای بادیهنشین و جایزه فراوان امام حسین(ع) به او مردی بیابانی نزد امام حسین(ع) آمد و گفت: ای پسر رسول خدا! من ضامن دیه کامله[22] شدهام و از ادای آن عاجزم؛ پیش خود گفتم از کریمترین شخص چارهجویی میکنم، شخصی را از اهلبیت پیامبر به کریمتر از تو نیافتم، اینک به حضور شما آمدهام.
امام حسین(ع) به او فرمود: «ای برادر عرب! سه مسأله از تو میپرسم، اگر یکی از آنها را پاسخ دادی یک سوم دیه را به تو می دهم و اگر دو مسأله را پاسخ دادی، دو سوم دیه را و اگر هر سه مسأله را جواب دادی، همه دیه را به تو خواهم داد.»
مرد بیابانی عرض کرد: «اي پسر رسول خدا آیا مثل تو از مثل من، مسأله میپرسد با این که تو از خانه علم و شرف برخاستهای؟!»
امام حسین(ع) فرمود: از جدّم رسول خدا (ص)شنیدم که فرمود:
«اَلْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ اَلْمَعْرِفَةِ.»
«نیکی مطابق اندازه سطح شناخت افراد سنجیده میشود.»
او عرض کرد: بپرس، اگر ندانستم به یاری خدا از شما یاد میگیرم.
امام فرمود: «چه عملی بهترین عمل است؟»
گفت: ایمان به خدا.
امام فرمود: «چه چیز موجب نجات از هلاکت میشود؟»
گفت: اطمینان به خدا.
امام فرمود: «چه چیز زینت مرد است؟»
گفت: حلم (بردباری و تسلّط بر خویشتن.)
امام فرمود: «بعد از این چه؟»
گفت: ثروتی که همراه جوانمردی و انصاف باشد.
امام فرمود: «بعد از این چه؟»
گفت: فقیری که شکیبایی داشته باشد.
امام فرمود: «اکر کسی هیچ یک از اینها را نداشت، بعد از اینها چه؟»
گفت: صاعقهای از آسمان بیاید و او را بسوزاند، زیرا او سزاوار این عذاب است.
و امام حسین(ع) از این پاسخ خندید، آنگاه دستور داد کیسه پولی که در آن هزار دینار بود به او دادند و انگشترش را نیز به او بخشید که نگین آن دویست درهم ارزش داشت و فرمود: «هزار دینار را به طلبکارانت بده و قیمت انگشتر را صرف مخارج زندگی خود کن.»
مرد بیابانی در حالی که شادمان بود، این آیه (۱۲۴ انعام) راخواند:
«اَللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ.»
«خدا داناتر است که مقام رسالت خود را بر عهده چه شخصی قرار دهد.»[23]
خودآزمایی
1- با توجه به سخن امام حسین (ع) که فرمودند: «اَلْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اَللَّهِ نَجَاةٌ مِنَ اَلنَّارِ» چه چیز مایه نجات از آتش است؟
2- زمانی که فقیری از انصار برای تقاضای کمک، نزد امام حسین (ع) آمد، ایشان برای حفظ آبروی این شخص چه امر فرمودند؟
3- وقتی که امام حسین (ع) به شهادت رسید و بدنش عریان شد، حاضران (شاید در روز دفن) در پشت او خراشهای کهنهای دیدند، علت این خراشها چه بود؟
4- چرا پس از آن که معاویه بر اوضاع مسلّط شد، برای امام حسین (ع) هدیه فرستاد؟
پینوشتها: [1]. انوارالبهيّة، ص ۱۴۶.
[2]. همان مدرک، ص ۱۴۹.
[3]. بحار، ج ۷۸، ص ۱۲۲.
[4]. اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۲۰.
[5]. اعیان الشیعه، ط ارشاد، ج ۱، ص ۶۲۱.
[6]. همان مدرک.
[7]. کشف الغمّة، ج ۲، ص ۲۰۸.
[8]. مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۲۹۴.
[9]. بحار، ج ۷۸، ص ۱۲۷.
[10]. تحف العقول، ۲۳۸.
[11]. مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۶۶.
[12]. بحار، ج ۴۴، ص ۱۹۲.
[13]. همان، ص ۱۹۶.
[14]. بحار، ج ۴۴، ص ۱۹۳.
[15]. نفس المهموم، ص ۱۱۳ - تاریخ طبری، ج ۶، ص ۳۳۷.
[16]. بحار، ج ۴۴، ص ۳۹۴.
[17]. مقتل الحسین مقرّم، ص ۳۴۵.
[18]. کشف الغمّة، ج ۲، ص ۲۶۵ - ۲۶۶.
[19]. همان مدرک، ص ۱۹۵ - اصول المهمّه ابن صبّاغ، ص ۱۵۹.
[20]. الائمّة الاثني عشر (هاشم معروف)، ص ۳۰.
[21]. سخنان حسين بن علی(ع)، (تأليف آل اعتماد)، ص ۱۹۶.
[22]. خونبهای کامل قتل انسان؛ مانند هزار دینار و...
[23]. بحار، ج ۴۴، ص ۱۹۶.